دوستت دارم های جدید

این روزها

اگر کیی بهتون گفت دوستت دارم

نگو چقدر...

بگو تا کی....

نقش

اه  

باران  

شیشه پنجره را باران شست 

از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست.....

تنها باز تنها باز تنها...

این روزها برای تنها شدن،
کافیست صــــــــــــــــادق باشی
.
.
.
انگشتت را هرجای نقشه خواستی بگذار فرقی نمی کند…
تنهایی من عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد…
.
.
.
مـــن برای تنهــــــــــــــــا نبـودن،
آدم های زیادی دور و برم دارم !
آن چیزی که ندارم کسی برای ” بـا هــــــــــــــــم بـودن ” است !
.
.
.
احتیاط !
در این شهرِ لاکردار
تمام کوچه باغ های عاشقی
به اتوبان های تنهایی وصل می شوند…
.
.
.
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…
یه دل گرفته…
یه زندگی پر از خالی…
من سرشارم از تنــهایـــــــــی…

تنها ماندم

میان این همه مفاهیم پیچیده ریاضی تنها حکایت اعداد فرد را خوب آموخته بود
” فرد ” آن یک نفر است که وقتی زوج ها با هم میروند،
او باید یک تنه جور تنهایی اش را بکشد …
.
.
.
تنهایـــی هایم را هم هدفمند کنند ، راحت میشوم !
این روزها زیــاد به چشم می آیند . . !
.
.
.
تنهــا نیستم
ولی میان این همه شلوغی،
باز هم احساس تنهایـــی میکنم
و این است درد مـــن . . .
.
.
.
تو رفته‌ای
و من از تنهایی
ککَم هم نمی‌گزد دیگر!
حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی!
.
.
.
تنهایی را دوست دارم …
بی دعوت می آید ، بی منت می ماند ، بی خبر نمیرود …
.

تنها

کـاش به خودمان قــول بدهیــم
وقتی عاشق شویــم که ” آماده ایم “
نــه وقتی کــه ” تنهــائیـم”
.
.
.
تنهایى راه رفتن سخت نیست … !
ولى وقتى ما این همه راهو با هم رفتیم ،
تنهایى برگشتن خیلى سخته …
.
.
.
از تنهایی بمیـــر
ولــی
زاپاس عشق کسی نشــو . . .
.
.
.
از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن
مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا
دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد
.
.
.
حوالیِ خاکستری رویاهایم نخواب؛
رنگ می گیرد تنهایی ات!
.
.
.
خسته از تمام جهان
به خـــــــانه برمی گردی
در را که باز می کنی
چراغ را که خودت روشن می کنی
یعنی تـنـهــــــــــایی…
.
.
.
ایـــــنـجــا ،
همــه تــــــنهـان !
امّـــا خــــیـلــیـا هــــنـوز گــَـرمـَن !
مـــتـوجـّـه نــــشـدن !

دستم تو دست تنهایست.....

دست به صورتم نزن !
می ترسم بیفتد . . .
نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد . . .
سیل اشک هایم تو را با خود ببرد . . .
و باز من بمانم و تنهایی . . .
.
.
.
آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن…!
.
.
.
یه دریا اشک برای ریختن دارم
یه دل گرفته
یه زندگی پر از خالی
من سرشارم از تنهایی …
.
.
.
شبها وقتی می خوای بخوابی میبینی
کسی رو نداری که بهت فکر کنه !
اینجاست که میفهمی برخلاف شلوغیه درونت ، چقدر تنهایی . . .
.
.
.
آهای سهراب !!
قایق دیگر جوابگو نیست …
کشتی باید ساخت
اینجا مثل من تنها زیاد است !!
.
.
.
دلم خوش نیست
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی
عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی …

دل گرفته از تنهایی

احمقانه تر از دوست داشتن های یک نفرِه،
تنهایی های دو نفره است…
.
.
.
دلم خوش نیست . . .
غمگینم . . .
کسی شاید نمیفهمد . . .
کسی شاید نمیداند . . .
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . .
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی . . . !
تو هم شاید نمیدانی . . . !
.
.
.
فصل ها پشت سر هم می آیند می روند و تمام می شوند
اما تمام شدنی نیست فصلِ رفتن تو و تنهاییِ من …
.
.
.
چه کسی گفته که من تنهایم ؟
من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !

تنهایی یعنی.....

تنهـایی یعـنی هیچ وقــت کسی نباشه اشکات رو پاک کنه…
تنهـایی یعـنی تو جاده بدون مقصـد…
تنهـایی یعـنی ندیدن روزهای خوب…
تنهـایی یعـنی نداشـتن سنــگ صـبور…
تنهـایی یعـنی جشـن تولد با قـرص خواب…
تنهـایی یعـنی سـر سـفره عـید تنهـای تنهـا…

تنها تنهایی

همه در دنیا کسی را دارند برای خودشان:
خسرو و شیرین
لیلی و مجنون
ویس و رامین
پیر مرد و پیرزن
“تو” و اون
“من” و تنهایی

تنهایی

شنیده ام
موی بلند
زنان عاشق را زیباتر می کند
برای همین است
موهایم را کوتاه کرده ام
این وصله ها
به آغوش تنهایی من نمی چسبد

من و تنهایی

زمین قانون عجیبی دارد،
هفت میلیارد آدم و فقط با یکی از آنها احساس تنهایی نمی کنی
و خدا نکنه که آن یک نفر تنهایت بگذارد،
آنوقت حتی با خودت هم غریبه میشوی . . .

تنهایی

نیستی
و کوچه های تنهایی ام را
هیچ شمعی
روشن نمی کند
بی تو
هر شب
شام ِ غریبان است

عشق

بار آخر من ورق را با دلم بر میزنم  

بار دیگر حکم کن تما نه بی دل ... 

 با دلتٰ دل حکم کن...  

حکم دل هر که دل دارد بیاندازد وسط 

 تا که ما دلهایمان را رو کنیم  

دل که روی دل بیفتد عشق حاکم میشود. 

 پس به حکم عشق بازی میکنیم  

این دل من رو بکن حالا دلت را دل نداری؟؟؟؟  

بر بزن اندیشه ات را حکم لازم  

دل سپردن دل گرفتن هر دو لازم

هم چهرۀ مهتاب تو را می دیدم

هم ناب تر از ناب تو را می دیدم

هر روز من خسته به عشقت شب شد

ای کاش که در خواب تو را می دیدم

من

ترسم از این است که یک شب

بخواهی به خوابم بیایی و من

همچنان به یادت

بیدار نشسته باشم.

آراد

آراد 

تنها حرف باقی برای نفس کشیدن و ماندن....

کلاس درس

در کلاس روزگار درسهای گونه گون است

درس دست یافتن به آب و نان

درس خوب زیستن کنار این و آن

درس عشق

درس مهر

در کنار این کلاس و درس ها

در کنار نمره های صفر و نمره های بیست

یک معلم بزرگ نیز در تمام لحظه ها،تمام عمر

در کلاس هست و در کلاس نیست

نام اوست مرگ

و آنچه درس می دهد زندگیست

(فریدون مشیری)

کبریت

چرا ناراحتی؟؟

تو که کاری نکردی!!!فقط یه کبریت روشن کردی!

منم جنبه نداشتم سوختم!!!!!

دنیا!!!!

عجب خیاط ماهریست دنیا دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت.....

بی کسی

مدتهاست نه به آمدن کسی دلخوشم ؛

نه از رفتن کسی دلگیرم؛

بی کسی هم عالمی دارد!!!

تنهایی

دلم تنگه برای همه ی گذشته هاش هرچقدر بد بود بهتر از خلی شکستگی های درون قبلم هست

اه باران

شیشه پنجره ام را باران شست از دل من اما چه کسی یاد تورا خواهد شست

زهره

سلام گاهی دلم میگیره دلم میخواد دنیا عوض می شد نمیشه

من بین این همه ادم هم زبون احساس غریبی میکنم

انگار تنهام تنهای تنها....

کاش می شد قلب ها آباد بود!

کینه غم ها به دست باد بود!

کاش می شد دل فراموشی نداشت!

نم نم باران هم آغوشی نداشت!

کاش می شد کاش های زندگی!

گم شوند پشت نقاب زندگی!

کاش می شد کاش ها مهمان شوند!

در میان غصه ها پنهان شوند!

کاش می شد آسمان غمگین نبود!

رد و پای مرگ و کین رنگین نبود!

کاش می شد روی خط زندگی!

با تو باشم تا نهایت سادگی!


کاش می شد....

می دانی

یک وقت هایی باید

روی یک تکه کاغذ بنویسی

تـعطیــل است

و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال ســوت بزنی

در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که

پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویـی

بگذار منتـظـر بمانند

*زندگی*

بر لبانم غنچه لبخند پژمرده است    
 نغمه ام دلگير و افسرده است
 نه سرودي؛ نه سروري


نه هماوازي نه شوري
 زندگي گويي ز دنيا رخت بر بسته است.
 يا که خاک مرده روي شهر پاشيده است.

اين چه آييني؟ چه قانوني؟ چه تدبيري است؟
 من از اين آرامش سنگين و صامت عاصيم ديگر
من از اين آهنگ يکسان و مکرر عاصيم ديگر


 من سرودي تازه مي خواهم
جنبشي؛ شوري؛ نشاطي، نغمه اي، فريادهايي تازه مي جويم
من به هر آيين و مسلک کو، کسي را از تلاشش باز دارد ياغيم ديگر


من تو را در سينه اميد ديرينسال خواهم کشت
من اميد تازه مي خواهم
افتخاري آسمان گير و بلند آوازه مي خواهم


کرم خاکي نيستم اينک تا بمانم در مخاک خويشتن خاموش!
نيستم شبکور که از خورشيد روشنگر بدوزم چشم
 آفتابم من که يکجا، يکزمان ساکت نمي مانم.


با پر زرين خورشيد افق پيماي روح خويش
من تن بکر همه گلهاي وحشي را نوازش مي کنم هر روز    
جويبارم من که تصوير هزاران پرده در پيشانيم پيداست


موج بي تابم که بر ساحل صدفهاي پري مي آورم همراه
کرم خاکي نيستم. من آفتابم.
جويبارم، موج بي تابم،


تا به چند اينگونه در يک دخمه بي پرواز ماندن؟
تا به چند اينگونه با صد نغمه بي آواز ماندن؟
شهپر ما آسماني را به زير چنگ پرواز بلندش داشت


آفتابي را به خواري در حريم ريشخندش داشت
گوش سنگين خدا از نغمه شيرين ما پر بود
زانوي نصف النهار از پايکوب پر غرور ما


چو بيد از باد مي لرزيد
اينک آن آواز و پرواز بلند و اين خموشي و زمينگيري؟
اينک آن همبستري با دختر خورشيد


و اين همخوابگي با مادر ظلمت
من هر گز سر به تسليم خدايان هم نخواهم داد،
گردن من زير بار کهکشان هم خم نمي گردد


زندگي يعني تکاپو
زندگي يعني هياهو
زندگي يعني شب نو، روز نو، انديشه نو


زندگي يعني غم نو، حسرت نو، پيشه نو
زندگي بايست سرشار از تکان و تازگي باشد
زندگي بايست در پيچ و خم راهش ز الوان حوادث رنگ بپذيرد


زندگي بايست يک دم "يک نفس حتي"
ز جنبش وا نماند.
گرچه اين جنبش براي مقصدي بيهوده باشد.


زندگي همچنان آب است
آب اگر راکد بماند، چهره اش افسرده خواهد گشت
و بوي گند مي گيرد.


در ملال آبگيرش غنچه لبخند مي ميرد.
آهوان عشق از آب گل آلودش نمي نوشند.
مرغکان شوق در آئينه تارش نمي جوشند.


من سر تسليم بر درگاه هر دنياي ناديده فرو مي آورم جز مرگ.
من ز مرگ از آن نمي ترسم که پايانيست بر طور يک آغاز.
بيم من از مرگ يک افسانه دلگير بي آغاز و پايان است.


من سرودي را که عطري کهنه در گلبرگ الفاظش نهان باشد نمي خواهم.
من سرودي تازه خواهم خواند، کش گوش کسي نشنيده باشد.
من نمي خواهم به عشقي ساليان پايبند بودن


من نمي خواهم اسير سحر يک لبخند بودن
من نه بتوانم شراب ناز از يک چشم نوشيدن
من نه بتوانم لبي را بارها با شوق بوسيدن


من تن تازه، لب تازه، شراب تازه، عشق تازه مي خواهم.
قلب من با هر تپش يک آرمان تازه مي خواهد.
سينه ام با هر نفس يک شوق، يا يک درد بي اندازه مي خواهد


من زبانم لال- حتي يک خدا را سجده کردن، قرن ها او را پرستيدن، نمي خواهم.
من خداي تازه مي خواهم
گرچه او با آتش ظلمش بسوزاند سراسر ملک هستي را


گرچه او رونق دهد آيين مطرود بت پرستي را
من به ناموس قرون بردگيها ياغيم
ياغيم من، ياغيم من. گو بگيرندم، بسوزندم


گو به دار آرزوهايم بياويزند
گو بسنگ ناحق تکفير
استخوان شعر عصيان قرونم را فرو کوبند


من از اين پس ياغيم ديگر.

خاطرات

عشق مثل آبه
تو دستات قایمش میکنی اما آخرش یه روز دستتو باز میکنی میبینی نیست.
قطره قطره چکیده بدون اینکه بفهمی
فقط احساس میکنی دستات نمناکه.
این همون رطوبت خاطره هاست که به جا مونده.

مهربانی

بار آخر من ورق را با دلم بر میزنم
بار دیگر حکم کن تما نه بی دل ...
با دلتٰ دل حکم کن...
حکم دل
هر که دل دارد بیاندازد وسط
تا که ما دلهایمان را رو کنیم
دل که روی دل بیفتد عشق حاکم میشود.
پس به حکم عشق بازی میکنیم این دل من
رو بکن حالا دلت را
دل نداری؟؟؟؟
بر بزن اندیشه ات را حکم لازم
دل سپردن دل گرفتن هر دو لازم

بغض....

دلم پر است!پر از یک بغض مبهم

و چند قطره اشک و شاید هم پر از سکوت

نگاهی که هیچ نگفتن را دوست دارد .

نگاهی که رو ایینه هم سنگینی میکنه .

دلم پر است اخر پر از بغضی که در گلو تر می شود

و با این حال و هوادوست دارم بالا بیارمت بغض پیر!

دلیلی برای اشک ریختن ندارم ،چون تو مرا بی دلیل تنها گذاشتی

و هیچ با خود فکر نکردی که بعد از تو چگونه تنها شدم .

تشکر

میگن اگه یک دوست جزئی از خاطرات خوب زندگیت شد،

برای بودنش ازش تشکر کن

" متشکرم که هستی"

دوست

سلام

این بار برای کسی مینویسم که درون وبلاگم یک نظر گذاشت برای مطلب بابا

این مطلب برام خیلی مهم که روی بهترین شعر وبلاگم مطلب گذاشت

از همه خیلی ممنون هستم خیلی زیاد